اصلا درد نداشتم. بیدلیل برای چکاپ رفته بودم؛ سونوگرافی و یکسری آزمایشهای دیگر. در سونوگرافی نوشته بودند که کلیهی سمت چپم کوچکتر از حد نرمال است.
از آن به بعد پیگیری شروع شد. به بیمارستان هاشمینژاد رفتم. دکترمعالجم آقای دکتر سید مقداد طباطبایی لطفی بود. بیماری مرا عارضهای مادرزادی تشخیص داد. او گفت به این دلیل که الزاماً وجود هر دو کلیه برای بدن لازم نیست و کلیهی سمت راستت سالم بوده متوجه این بیماری نشدهای. اما اگر متوجه نمیشدی و پیگیری نمیکردی، به تدریج کلیهات از بین میرفت و خاموش می شد.
دکتر طباطبایی پیشنهاد کرد که عمل کنم اگرچه احتمال اینکه عمکرد کلیه بیشتر شود بسیار ناچیز بود اما این احتمال که در همین حد بماند و کوچکتر نشود وجود داشت.
جراح من دکتر پژمان شادپور متخصص کلیه و مجاری ادراری بود. در مهر ماه 1389 در بیمارستان هاشمینژاد عمل کردم. عمل من از طریق لاپاروسکوپی بود و هیچ جای بخیهای روی بدنم باقی نماند. پنج روز در بیمارستان بستری بودم و مرخص شدم.
حالا هم تحت نظر هستم و باید هر شش ماه یکبار برای چکاپ مراجعه کنم. عملکرد کلیهی چپم هم در حد 10درصد باقی مانده و کمتر نشده اما بعد از عمل گاهی اوقات احساس درد میکنم.
روز عمل، کمی ترس داشتم اما وجود دکتر طباطبایی خیلی به من کمک کرد. بدترین لحظهی عمل، به هوش آمدن در اتاق ریکاوری است چراکه هر مسکنی به تو تزریق کنند دردت آرام نمیشود و بدترین عارضهی عمل برای من چاقی پس از عمل بود. چون در کلیهی من، سُند دبل جی گذاشته بودند نمیتوانستم زیاد راه بروم. آن زمان، تکرر ادرار شدید هم داشتم و از آن به بعد باید بیشترمراقب تغذیهام میبودم.
چیزی که در بیمارستان و در دورهی عمل جراحی توجه مرا به خود جلب کرد، مراجعهی افراد در سنین مختلف برای بیماری سنگ کلیه بود. دردی که آنها تحمل میکردند برای سنگشکنی به مراتب خیلی بیشتر از درد من بود.
زمانیکه فهمیدم دچار این عارضهی کلیوی شدهام از خودم بسیار ناراحت بودم و خودم را مقصرمیدانستم. آن زمان در دانشگاه تهران، دورهی کارشناسی ارشد جامعهشناسی را میگذراندم و به فکر سلامتیام نبودم.
فاطمه خرمدوست